تا امروز به اینکه میتونم چندتا ادم دیگه با چندتا شخصیت دیگه توی چندتا جهان دیگه باشم فکر نکرده بودم. جهان‌های موازی هم میتونن ترسناک باشن و هم دل‌انگیز، ولی چجور شخصیت‌هایی میتونم داشته باشم؟ 

احتمالا اولین من، الان داره برای سفر دوباره به حیات وحش استرالیا یا رفتن به جنگل‌های استوایی اماده میشه، تا چیزهای جدیدی ببینه و با حیوانات یا حشرات جدیدی که تاحالا ندیده اشنا بشه(قطعا مثل این من ترسو نیست)، زندگیش هم جالب و هم عجیب و پرخطر. اینکه فرصت اینو داره که شگفتی‌های جدیدی از این افرینش بی نقص رو ببینه و از زندگیش لذت ببره منو حتی با فکر کردن بهش هم خوشحال میکنه، پر خطرِ چون هیچ‌وقت نمیدونه چه چیزی در انتظارشه و این زندگیش رو پر خطر میکنه، البته باید دختر ریسک پذیری باشه که همچین زندگی‌ای رو انتخاب کرده.

اونیکی من رفته پیش مشتری ویژه‌ی امروزش تا ازش سفارش بگیره و غذای ویژه‌ی امروز رو به عنوان یه سرآشپز درست کنه تا یه طعم به یاد موندنی رو براش به یادگار بذاره... یه دختر که بعد از سالها تلاش جدیدا تونسته تو رشته‌ی خودش سر و صدا بپا کنه و نشون بده چقدر ادم چسبناکیِ توی رسیدن به هدف‌هاش.

یه من هم الان چندتا بچه داره و مادره، براشون کیک پخته و تو تراس خونه خانوادگی نشستن و داره به حرف بچه‌هاش که هی میپرن تو حرف همدیگه تا از هم عقب نمونن گوش میده، خیلی صبورِ که وارد بحثشون نمیشه و میذاره خودشون باهم کنار بیان.

...

من های دیگه‌ای هم بودن؟ اره خب مشخصه، ولی بهش که فکر کردم دیدم نمیخوام اونهارو توی جهانِ موازی تصور کنم. دلم خواست تو وحود من آینده تصورشون کنم...

پ.ن

واقعا نوشتن اینکه من‌های دیگه چجوری میتونن باشن سخته. اولش که میخواستم تو چند تا کلمه کوتاه در خد یک خط تعرفیشون کنم ولی گفتم شاید بتونم یذره اون یک خط رو گسترش

بدم.