یعنی همیشه اینقدر برای بقیه سخته که بخوان برای اون زمانهایی که گذاشتی و حالشون رو پرسیدی، برات زمان بذارن و حالت رو بپرسن؟! گاهی وقتا مدتها حالی نپرسیدم بلکه بیان و بهم بگن حالت خوبه؟ همچین انتظاری داشتن از کسایی که کلی باهاشون خاطره داری انتظار زیادی نیست...
یجایی خوندم که طرف نوشته بود «وقتی عدس پلو میخورم؛ از مزه عالیش لذت میبرم؛ اما هیچ وقت هوس عدس پلو نمیکنم؛ رستوران که میرم، عدس پلو سفارش نمیدم، آخرین گزینهای است که موقع ناهار پختن به یادم میاد.
خواستم بگم خیلی بده آدم عدس پلوی دوستاش باشه.»
انگار داشت به من یاداوردی میکرد که تو عدس پلوی چند نفری هستی.
هیچوقت سعی نکردم دوستای زیادی داشته باشم و ندارم. تو زندگیم فقط یه دوستی دارم که به قول معروف باهاش صمیمیام (پاتریک)و یه دوست معمولی که با اونم صمیمیام(رعنا) ولی به پای پاتریک نمیرسه.
دوستیم با پاتریک عجیب به نظر میرسه، مثل کسایی که میرن خاستگاری. قبل از اینکه بشه پاتریک، نشستیم در مورد نقطه مشترک ها و تفاهم ها و تفاوت نظرهامون و خیلی چیزای دیگه صحبت کردیم و وقتی فهمیدیم میتونیم بهم اعتماد کنیم و به عنوان دوست بهم تکیه کنیم، باهم دوست شدیم. بعضی وقتا دلم میخواد با کسایی که براشون مثل عدس پلو میمونم کلی حرف بزنم و خب کلی حرف دارم که بزنم بهشون ولی نمیتونم یعنی نمیذارم که بتونم. بعضی وقتا هم دلم میخواد برم بهشون بگم اگه دلت نمیخواد باهم حرف بزنیم بهم بگو اینجوری نه من اذیت میشم نه تو؛ ولی بازم نمیرم.حتی اینکه بخوام عین ادم جمله بندی کنم که حرف بزنم دربارش هم سخته! ولی اگه فکر کردین ینفری احساس میکنه براتون مثل عدس پلو میمونه بهش بگین واقعا هست یا نه، اینجوری حداقل دیگه ازتون انتظاری نداره.